یک مکعب از حجم رو به رویم
چند برگ از شاخه ای آویزان
25 قطرهی درشت باران
و پرهیب تو که می رود
این روزها که میخواهی نباشی
خطوط کوچکت را نقاشی میکنم.
می دانم روزی برمیگردی
نگاه می کنی به اطرافت
میرسی به یک مکعب خالی
با 25 قطرهی درشت باران
چند برگ سبز
و من که دیگر نیست
راستی خطوط کوچکت را با خودم بردم
که گریه نکنی
نخندی
نباشی.
خنک شود هوای نفسم همیشه.
باید به قفلها بسپاریم/بابوسه ای گشوده شوند / بی رخصت کلید/
mano yade dastani az zohre naeemi mindaze"shokolat" oonam kare ghashangie