-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 مردادماه سال 1388 12:56
ما خیلی وقته کوچ کردیم: آرامشگاه
-
در روزهای آخر اسفند
پنجشنبه 23 اسفندماه سال 1386 00:43
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست گفتن لفظ مبارکباد طوطی در قفس شاهد آیینه دل داند که جز تقلید نیست عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست هرکه شادی می کند ازدورۀ جمشید نیست سر به زیر پر از آن دارم که با من این زمان دیگر آن مرغ غزلخوانی که می نالید نیست بی گناهی گر بزندان مرد با...
-
گردگیری به مناسبت رسیدن بهار
سهشنبه 7 اسفندماه سال 1386 02:00
این همه ننوشتن در کلید و دوری از دوستان در نت کافی است امشب می نویسم. در حالی که بهار حتا در این روزهای نکبتی ما را فراموش نکرده. درود به بهار، درود به آزادی.
-
کی؟
دوشنبه 29 بهمنماه سال 1386 02:40
قاصد روزانِ ابری داروگ کی میرسد باران؟
-
به سوی فانوس دریایی
سهشنبه 30 آبانماه سال 1385 23:08
به آرش سیگارچی سیاهی شب خودش را ول داد روی اسکله ولوله شد. بوی دریا شور بود قدم می زدیم به سوی فانوس دریایی موجها کف می زدند. در انتهای صحنه پشت به آدم ها روی یک سکو نشستیم رو به روی دریا. دو استکان چای چند خاطره چند قطره اشک هنوز شلوغ بود . پیش تر رفتیم تا شکل های سیمانی تا دریا یله شد ریخت در انزلی.
-
نسیم
سهشنبه 23 آبانماه سال 1385 01:06
نسیم هم معرفتش از تو بیشتر است گاهی از پنجره سرک می کشد توی اتاق می آید پنجه می کشد توی موهام از روی تخت که مرتب است ناله نمی کند رد بدنی ندارد رد از کنار میز رد می رود کنار پنجره خودش را پرت می کند توی آسمان و من نمی بینمش دیگر مگر پیش از رفتن قاصدکی بنشانم میان موهایش دور از چشم باد های بد که تو را بردند دوباره...
-
می کشمت
یکشنبه 21 آبانماه سال 1385 02:34
یک مکعب از حجم رو به رویم چند برگ از شاخه ای آویزان 25 قطرهی درشت باران و پرهیب تو که می رود این روزها که میخواهی نباشی خطوط کوچکت را نقاشی میکنم. می دانم روزی برمیگردی نگاه می کنی به اطرافت میرسی به یک مکعب خالی با 25 قطرهی درشت باران چند برگ سبز و من که دیگر نیست راستی خطوط کوچکت را با...
-
گفت و گو با عباس سیاحی
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1385 16:39
من بابای دارا و سارا هستم گفت و گو از نیما تقوی و غلامحسین امامی آن مرد آمد. با خندهای بر لبانش و هزار حکایت برای ما، عباس سیاحی؛ یکی از اولینهای سپاه دانش و پیکار با بیسوادی، احیاءکننده رنگرزی سنتی در شیراز، نویسنده اولین پیک بخوانیم و بنویسیم ،نویسنده کتاب فارسی اول دبستان و... خودش میگوید «این...
-
یادداشت اول
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 17:19
کلید به روز شد رفقای قدیمی و شاید جدید دُرود! وبلاگ کلید پس از مدت ها چه کنم چه کنم، به روز شد. اما این بار با شکل و شمایل جدید و صفحات مجزا. لزوم داشتن وبلاگ مثل هرچیز دیگر در ابتدا شور و شوقی دارد و بعد این سئوال را به ذهن می رساند که گیرم هم وبلاگ راه انداختی آخرش که چی؟ بعضی ها می پرسند: « آخرش که چی ؟» یا «حالا...